نقد قسمت اول سریال می خواهم زنده بمانم
قسمت اول سریال می خواهم زنده بمانم در تاریخ 4 اسفند 99، به کارگردانی شهرام شاهحسینی انتشار یافت. کارگردانی که پیشتر با فیلمهایی چون خانه دختر و زنها فرشتهاند و سریالی چون پرستاران شناخته شده است. در کارنامهی شهرام شاهحسینی شاهد همکاری او با افراد درخشان سینمای ایران از جمله بهرام بیضایی و بهمن قبادی نیز هستیم. سریال می خواهم زنده بمانم در ژانر درام اجتماعی که شروع فیلمبرداری آن از پیش از شیوع کرونا رقم خورد آخرین اثر شهرام شاهحسینی است که پخش انحصاریش در شبکه نمایش خانگی فیلیمو صورت میگیرد.
این سریال به نویسندگی پویا سعیدی و پوریا کاکاوند و تهیهکنندگی محمد شایسته است. آهنگساز این سریال مسعود سخاوت دوست یکی از موفقترین آهنگسازان دهه اخیر در سینما است. آهنگ پایانی سریال اما با صدای تأثیرگذار و گوشنواز همایون شجریان به گوش میرسد. موسیقی این سریال را میتوان جزء نکات مثبتش دانست، به شکلی که نصف تیترهایی که از این سریال صحبت میکنند از تیتراژِ که توسط همایون شجریان خوانده شده صحبت میکنند.
سریال می خواهم زنده بمانم سریالی است پر ستاره که بسیاری از بازیگرانش در سریالهای دیگر نمایش خانگی نیز تجربهی ایفای نقش داشته اند. از جمله بازیگران این سریال میتوان به حامد بهداد، سحر دولتشاهی، پدرام شریفی، علی شادمان، مهران احمدی، بابک کریمی، افسانه چهره آزاد، آناهیتا درگاهی، آزاده صمدی و… اشاره کرد.
خلاصه داستان قسمت اول سریال می خواهم زنده بمانم
سریال می خواهم زنده بمانم با بازسازی سختگیریهای دهه 60 آغاز میشود، ماشینها در ایست بازرسی تجسس میشوند، نسبت دختر و پسرها با هم چک میشود، دوربین فیلمبرداری و نوار کاست ممنوع است. پیش از این در فیلمی چون نهنگ عنبر شاهد نگاه طنزآمیز به این سختگیریها بودیم، در قسمت اول سریال می خواهم زنده بمانم نیز بار دیگر از این جنس شوخیها به چشم میآید.
هما حقی به همراه نامزد غیررسمی خود نادر سرمد که به ترتیب سحر دولتشاهی و پدرام شریفی نقششان را بازی میکنند در حال گشت و گذار در گوشه و کنار تهران هستند. زوج عاشقی که دربارهی آیندهی خود برنامه میریزند و به نظر میرسد شناخت دقیقی از یکدیگر و خانوادههای هم دارند. از ابتدای سریال، کارگردان با کدگذاریهای نه چندان سرپوشیده و ماهرانه به تماشاگر نشان میدهد که این زوج به سرانجام نخواهند رسید. برای مثال هنگامی که نادر آرزو میکند که هما مال او شود و قایق آرزوها در آب گیر میکند، یا کدهایی که پیرمرد عتیقهفروش خیلی مستقیم به آن اشاره میکند.
هما و نادر با هم خداحافظی میکنند تا هما به مهمانی سوپرایز تولد پدرش برسد. مهمانی با ترانههای دهه 60، رقص، ذرق و برق اپل و فکلهای زنان و جینها و بطریهای در پلاستیک سیاه مردان این دوره شروع میشود. مهمانی هنگام ورود پدر هما، همایون حقی اوج میگیرد و همه شادی میکنند ولی با ورود پلیس و تفتیش خانه و ماشین سنگین همایون حقی داستان جور دیگری پیش میرود و هما از فضای امن دوستداشتنی خانهاش که تنها دغدغهاش آشتی کردن پدر و مادرش بود وارد دنیای جدیدی میشود.
لباس و صحنهی سریال می خواهم زنده بمانم
متاسفانه از طراح لباس و صحنهی این سریال هنوز اطلاعاتی در دست نیست، اما میتوان گفت بار زیادی از صحت تاریخی و جذابیت سریال را به دوش میکشند. تقریبا در اکثر بخشهای سریال لباسها دقیق طراحی شده و صحنهآرایی به درستی صورت پذیرفته است. اهمیت این مسئله در سریالی این چنینی به این جهت است که یادآور دههی متفاوتی است که از قضا این دهه بسیار شلوغ، تجملاتی و اغراقشده است و کوچکترین جزییات اشتباهی سریعاً به چشم میآید. شاید کمتر کسی با دیدن دکور، کیک و ماشینهای این سریال سیلی از خاطرات و عکسهای قدیمی خانوادگی برایش تداعی نشود.
یکی از علل درستی و جذابیت طراحی لباس این سریال، توجه به کاراکترها برای انتخاب لباس و مدل موهایشان است. با نگاه کردن به کاراکترها غربزدگی یا سلطنتطلبی شخصیتها، اختلاف سنی،| طبقاتی و عقیدتی آنها خودنمایی میکند. این دقت در انتخاب لباس و رنگ آنها در خدمت تجسم شخصیت در قالب بازگیر بر صحنه قرار گرفته است.
همانطور که پیشتر اشاره شد به علت شباهت زمانی ناخودآگاه مخاطب این سریال را از جهت بصری در کنار فیلم نهنگ عنبر قرار میدهد. در مقایسهی لباس این دو اثر میتوان گفت طراحی لباس نهنگ عنبر دقیقتر به چشم میآید ولی سریال می خواهم زنده بمانم در بازسازی لباس و مو و وسایل این دهه به اندازه خود موفق و دقیق است.
فضای دهه شصتی یا ساخت دهه شصتی؟!
فضای نوستالژیک فیلم به علت یادآوری برخی چیزها میتواند دوستداشتنی باشد که این حس نه به خاطر این فیلم به خصوص بلکه به علت شیرینی نوستالژی است. با این وجود برخی صحنهها، دیالوگها و بازیها یادآور فیلمهایی است که نه دربارهی دهه شصت بلکه در دههی شصت ساخته شدهاند. این دست صحنهها شدیداً تصنعی و کلیشهای به نظر میرسد چرا که تماشاگر بارها شاهد آنها بوده است. این کلیشهها برای فیلمی که در همان دهه ساخته شده باشد بد نیست، بلکه شاید برای زمان خود خلاقانه و جدید نیز باشد؛ اما برای فیلمی که در سال 1399 ساخته شده باشد برای مخاطب میتواند باورناپذیر و ساختگی به چشم بیاید.
یکی از این نمونههای منسوخ وجود اکوی صدای بازیگران در صحنههای تاثیرگذار است. این کار میتواند به تماشاگر این حس را بدهد که کارگردان در بازنمایی صحنهای احساسی ناکام بوده و از این جهت به امکاناتی دیجیتالی دست برده که استفاده از آن سالهاست که نامتداول است. این تلاش برای تاثیرگذاری به عقیدهی من به شکلی معکوس عمل کرده و در بخشی صحنهها شاید خندهدار به نظر برسد.
برخی شخصیتپردازیهای خیلی به تیپ نزدیک شدهاند و برای این سبک نمیتوانند انتخاب هوشمندانهای باشند؛ به طور ویژه میتوان به شخصیت لات و خلافکارهای سریال می خواهم زنده بمانم اشاره کرد. سینمای ایران همواره شاهد تیپهای لات سبیل کلفت با پشت موهای فری بوده که همه یک جور حرف میزنند و رفتار میکنند و هیچکدام ویژگیهای شخصیتی چندبعدی را ندارد تا اندکی جذابیت برای کاراکتر ایجاد کند. شکستن این نمونه تیپپردازیها برای شخصیتهای منفی، خلافکار و… به بهترین شکل در فیلم Seven (هفت) به کارگردانی دیوید فینچر اتفاق افتاده است.
تبلیغات حاشیهساز
یکی از مسائل حاشیهساز سریال میخواهم زنده بمانم که این روزها سر و صدای زیادی به دنبال داشته و مورد انتقاد مخاطبان بسیاری قرار گرفته، شیوه تبلیغاتی آن است. این که فیلیمو مسئولیت تبلیغات را بر عهده داشته یا سریال فرقی نمیکند چون نتیجهی فرم جدید تبلیغات به جای اینکه ابتکارآمیز باشد جنبهای زننده داشته است. این شکل تبلیغات در واقع استفاده از آدمها به عنوان پایهی پوستر است، به عبارتی پوسترهای انسانی متحرک که در سطح شهر حرکت میکنند که این فرم بیشتر جنبهی ضدتبلیغاتی داشته تا تبلیغات مثبت.
سخن پایانی
در نهایت قسمت اول سریال می خواهم زنده بمانم نکاتی مثبت و منفی داشت که هیچکدام نمیتواند مخاطب حرفهای را به دیدن یا ندیدنش مجاب کند و ارزش فرصتی دوباره برای قسمت دومش در دوشنبهی آینده را دارد. به طور کلی مجموعهی بازیها درست و به اندازه است، به ویژه در بازیگرانی چون بابک کریمی، حامد بهداد و پدرام شریفی.
این که کارگردان این سریال را به چه سمتی هدایت میکند خیلی بر کیفیت اثر تأثیرگذار خواهد بود، تا به اینجا بار پلیسی سریال با اضافه شدن بازیگران جدید و تعلیق ایجاد شده در داستان میتواند مخاطب را برای تماشای قسمتهای بعدی کنجکاو کند و بدون شک با همین یک قسمت هم توانسته مخاطبان ثابت خود را جذب کند.
نقد و بررسی
سریال میخواهم زنده بمانم را با تماشای قسمت اول سریال می خواهم زنده نه میتوان رد کرد و نه تأیید. صحنهپردازی و طراحی لباس جذاب سریال از سویی و بازیگران خوب سریال از سوی دیگران نقاط قوت سریال هستند. نقدهایی نیز میتوان برای شیوه ساخت سریال قائل بود که در صورت نبودن این اشکالات جزیی شاید سریال میخواهم زنده بمانم به اثری قابل قبول تبدیل میشد که میتوانست مخاطبان بیشتری به دنبال داشته باشد.