نقد قسمت پنجم سریال وانداویژن
نگاهی به قسمت پنجم سریال وانداویژن
قسمت پنجم سریال وانداویژن را میتوان بهترین قسمت این سریال دانست که توانسته از مشکلات قبلی تا حدودی فاصله بگیرد. سریال وانداویژن در قسمتهای پیشین با وجود آنکه میتوانست از منابع فرهنگی و اجتماعی دهههای تلویزیونی که برای بازآفرینی بصری انتخاب کرده بود، استفاده کند، اما به حداقل قانع شد و نتوانست در پیرنگ اصلی خود و در داستانهای به اصطلاح کژوال و روتین یک سیتکام تلویزیونی از آنها بهره ببرد. به نوعی میشد گفت که سریال وانداویژن در قسمتهای پیشین تنها بازآفرینی بصری سیتکامها بود اما در قسمت پنجم توانست از این محدودیت فرار کند.
البته این موضوع تنها حاصل راهبردهای سازندگان نیست، بلکه ساختار نمایشهای تلویزیونی دههی 80 میلادی خودش موقعیت بیشتر -و سادهتری- برای خلق درام در کمدی دارد. لحظهی دعوای واندا و ویژن خودش مثالیست برای این موضوع که بر خلاف قسمتهای قبلی مجبور به شکستن فرم و قالب سیتکام نشدند.
با این حال همچنان از این ژانر سیتکام نه به اندازهی کافی و نه به طور مبتکرانه استفاده نمیشود. شوخیها و دیالوگهای طنز نیز همچنان از جنس همان دیالوگهای فان دنیای سینمایی مارولاند و به شوخیهای معمول یک سریال سیتکام نزدیک نمیشوند.
حضور این شوخیها و دیالوگها و موقعیتها در هنگامی که داستان جیمی وو و سایر همکارانش را تماشا میکنیم، شاید قابل توجیه یا حتی قابل چشمپوشی باشد اما نه هنگامی که سیتکامهای متفاوت در دهههای مختلف را میبینیم.
