نقد قسمت چهارم و پنجم سریال قورباغه
نقد قسمت چهارم سریال قورباغه: بوی نارنج گندیده
قسمت چهارم :هیاهوی بسیار برای هیچ
سریال قورباغه در ادامهی ماجراجوییهای رامین و انتقامطلبیاش از نوری به فلشبکی نسبتا طولانی راجع به پرسشهای اصلی سریال بازمیگردد. اینکه چطور و چگونه نوری توانسته بود روی رامین و همدستانش آنگونه تاثیر بگذارد. این قسمت از سریال قورباغه برعکس قسمتهای قبلی حول اتفاقاتی نزدیک به پایان جنگ ایران و عراق میچرخد و خانوادهای که هنوز از هویتشان به طور دقیق مطمئن نیستیم.
در این قسمت از سریال قورباغه هم درست مثل قسمتهای پیشین اتافاقات ناگهانی و به فرم قصههای پریان رخدادهای ناگوار سر راه قهرمان فیلم سبز میشود و او نیز به روشهای از پیش تعیین شدهای که نویسنده برای آن نوشته است. طبق معمول سریال با مونولوگی از طرف رامین آغاز میشود که تزئینی است و نه آنقدر به خاطر میماند و نه آنقدر مهم است و سپس مستقیما متوجه میشویم که از قضا! سر راهش ایست بازرسی قرار گرفته است.
ایست بازرسی که بنظر سخت گیر است و از قضا! رامین هم صندوق عقب ماشینی که از نوری و همدستان خلافکارش را گرفته خوب نگشته! (یا اصلا نگشته) و انگشتی بریدهای در ماشین پیدا میشود که پاسخهای تمام سوالاتمان در آن است و به همین دلیل مستقیم داستان فلش بک میخورد به سال اتمام جنگ ایران و عراق! در نگاه اول این قسمت از سریال قورباغه همچون قسمتهای قبلی جذاب مینمایاند اما مشکلات عدیدهای از جمله نبودن فکر مستقل برای شخصیتها و عدم هماهنگی ریتم درونی و بیرونی سریال برای تزریق اطلاعات به مخاطب این جذابیت را هر قسمت بیشتر از قسمت پیش میکاهد.
رامین که هم ادعای باهوش بودن دارد و هم بنظر واقعا باهوش هم هست خودش را مدام در تلههایی مییابد که نویسنده پیش پایش گذاشته و راه حلهایش را نیز قبلبر خودش برای رامین دیکته کرده است. همین مسئله باعث میشود تا بخش ابتدایی و انتهایی این قسمت از سریال قورباغه که مرتبط با رامین و انگشت جادویی است خام دستانه بنظر برسد.
اگر رامین اینقدر باهوش است که در قسمت سوم سریال قورباغه دیدیم و آنقدر هم باهوش است که سریع ارتباط فرمانبرداری پلیس را به انگشت قطع شده پیدا کند پس چطور میتواند اینقدر احمق باشد که با پای خودش وارد دام پلیس بشود، صندق عقب ماشینی را برایشان نمایش دهد که نمیداند داخلش مواد مخدر یا انگشت قطعشدهی آدمیزاد وجود دارد!؟
بخش اعظم قسمت چهارم سریال قورباغه اما به فلش بکی طولانی بازمیگردد راجع به خانوادهای که هیچ کدام از مناسباتشان بهم نمیخورد و فقط بهانهای است برای آنکه داستان انگشت بریده شده روایت شود.
اینکه چه میزان این فلش بک قرار است در آینده کار کند و روایت را پیش ببرد هنوز مشخص نیست اما با اینحال با دیدن این قسمت میتوان متوجه شد که سنگ بنای لایهی زیرین داستان چطور بنا شده است. ضعفها و لایهی بدون پایبست ماجرای انگشت به مرور خودش را لو میدهد و با توضیحات بیشتر ظاهر خوش رنگ و روی داستان رامین، نوری و دوستانش را خدشه دار میکند.
نقد قسمت پنجم سریال قورباغه : بادکنک قرمز
قسمت پنجم :حماقت بزرگ
قسمت پنجم سریال قورباغه از جهات بسیاری میتوانست نقطه عطف بزرگی برای این سریال باشد چرا که با تصمیمگیری سادهای حول این مسئله که کارگردان چقدر قرار است پلات اصلی را توضیح داد و به چه میزان این کار را بکند به یک سریال خوش ریتم یا بدون ریتم تبدیل شود. سریال قورباغه اما مسیر ساده و واضحی را پی میگیرد که در ادامه هم با توجه به ضعفهایی که در قسمتهای قبلی سریال قورباغه مشاهده کردیم سربلند از آن بیرون نمیآید. تا به اینجا متوجه شدیم که رامین انگشتی را پیدا کرده که بنظر مادهای رویش دارد. مادهای که نوری توانست در قسمت اول روی دوستانش به وسیلهی آن تاثیر بگذارد.
رامین که از این مسئله شگفت زده و خوشحال است در پی راهی برای کشف این ماده است و این کار را به بدترین، احمقانهترین و بیمنطقترین حالت ممکن انجام میدهد. از طرفی نیز پلیس آگاهی نیز برای اتفاقاتی که در قسمت اول افتاده است همچنان به دنبال رامین است و بخشی از اتفاقات این اپیزود را به درگیری با پلیس و به اصطلاح کارآگاه داستان میگذراند.
این مسئله که رامین چطور و چگونه از انگشت در مقابل دشمنها و موانع سر راهش استفاده کند طبیعتا برای آنکه موجب لوس شدن داستان و ساده انگاری ان نشود باید مقدار بسزایی تعدیل شود.
اما انتخاب فیزیک اشتباه برای شی مورد نظر (اینجا انگشت) موجب شده است تا تمامی قضاوتهای رامین برای استفاده از این ماده مورد نکوهش قرار بگیرد چرا که تقریبا در صد درصد مواقع رامین قادر به استفاده از انگشت هست اما به طرز عجیبی دست به اینکار نمیزند. در مقابل پلیس قادر به استفاده از آن است اما استفاده از آن را به وقتی موکول میکند که شاید بدترین زمان است و در نهایت با ورود فرانک به داستان رامین شاهد سقوط استقلال فکری این شخصیت خواهیم بود .