نقد قسمت اول تا سوم سریال House Of The Dragon

نقد قسمت اول سریال خاندان اژدها (House Of The Dragon)

سریال «خاندان اژدها» (House of The Dragon) تاریخ «وستروس» را به دو قرن پیش از «بازی تاج‌وتخت» (Game of Thrones) برمی‌گرداند، اما قسمت اول آن بیشتر به اسپین‌آفی قرون وسطایی برای «وراثت» (Succession) شباهت داشت.

هواداران ژانر فانتزی با اقتباس اچ‌بی‌او از کتاب ۷۰۰ صفحه‌ای «آتش و خون» (Fire & Blood) «جرج آر.آر. مارتین» که تاریخچه خاندان تارگرین را شرح می‌دهد، و به ۱۷۲ سال پیش از مرگ «شاه دیوانه» و تولد «دنریس تارگرین» می‌رود، تا چند هفته سیراب خواهند شد، اما در غیر این صورت سریال فانتزی دیگری را پیش رو خواهند داشت که اتفاقاً همزمان با این مجموعه پخش خواهد شد و پرخرج‌ترین سریال تاریخ تلویزیون خواهد بود: «ارباب حلقه‌ها: حلقه‌های قدرت» (The Lord of The Rings: Rings of Power).

سریال House Of The Dragon

بنابراین اچ‌بی‌او با علم به اینکه فرصت لغزش ندارد، حتی تیتراژ آغازین سریال «خاندان اژدها» (House of The Dragon) را در قسمت اول حذف کرد تا بیشتر به داستان بپردازد. با وجود انتظار بالای دوست‌داران دنیای مارتین، سریال انتظارات را تا حد زیادی برآورده کرد و در چند دقیقه اول هم وعده اژدها داد و هم صحنه‌های زننده و خونینی که «بازی تاج‌وتخت» را به شهرت رسانده بود.

این اپیزود در ابتدا تاریخچه کوتاهی از «خاندان اژدها» را روایت کرد تا بینندگان جدید را از سردرگمی نسبی برهاند، سپس نماهایی با جلوه‌های ویژه نه‌چندان دلچسب از «کینگز لندینگ» ماقبل لنیسترها به تصویر کشید. اما شاید بینندگان سابق «بازی تاج‌وتخت» که ناامیدانه به تماشای این قسمت نشستند، حاضر بودند جلوه‌های ویژه کپی-پیست‌-شده را تاب بیاورند و در عوض، برای دقایقی جادوی سریال اصلی را تجربه کنند. و عده زیادی تجربه کردند. فیلمبرداری «خاندان اژدها» همان شکوه سابق را داشت و بازی سازندگان با نور، بیننده را به سرزمین خیال می‌برد.

سریال House Of The Dragon

«رینایرا» با بازی «میلی الکاک» که دختر «شاه ویسریس» با بازی «پدی کانسیداین» است، در «کینگز لندینگ» بازو-به-بازو با «الیسنت» با بازی «امیلی کری» وقت می‌گذراند اما بعید به نظر می‌رسید که این شخصیت چموش و بازیگوش در حضار این قلعه باقی بماند. «ویسریس» شاهی مهربان از آب درآمده که اگر لازم باشد به برادرش «شاهزاده دیمون» تشرهای کر-کننده‌ای می‌زند. اما توجه شاه در قسمت اول به همسرش با بازی «شان بروک» و پسری که قرار بود برای به عنوان وارث به دنیا بیاورد معطوف بود. سریال با نماهایی خونین و دردناک که سعی شده بود با مبارزاتی خونین‌تر تلطیف شود، نشان داد که پسر شاه و مادرش در حین زایمان می‌میرند و نگرانی ویسریس به قوت خود باقی می‌ماند.

قساوت قلب دیمون – شخصیتی که بارها در طول اپیزود تأکید شد از «جاه‌طلبی لازم» برای جانشینی برخوردار است – در سکانس خونین و زننده دیگری به اثبات رسید. اما سلاخی مجرمین به دست این شاهزاده و نیز صحنه زایمان، در عین ناگواری، بخش‌هایی از اپیزود بودند که بیننده را امیدوار به زنده شدن خاطرات «بازی تاج‌وتخت» می‌کردند. دیمون انتخاب طبیعی برای جانشینی با ویسریس است، اما او منتقدینی دارد از جمله «اوتو های‌تاور» باوقار با بازی ستودنی «رایس ایوانز».

سریال «خاندان اژدها» (House of The Dragon) در مجموع احتمالاً بخش زیادی از هواداران «بازی تاج‌وتخت» را حفظ می‌کند و راضی نگه می‌دارد، اما بینندگان جدید ممکن است خیلی زود دلزده شوند و اقتباس آمازون پرایم ویدیو از «سرزمین میانه» را برگزینند.

نقد قسمت دوم سریال خاندان اژدها (House Of The Dragon)

سریال «خاندان اژدها» (House of the Dragon) را می‌توان یکی از مجموعه‌های سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) به حساب آورد. بازگشتی حدوداً صد و هفتاد ساله به عقب درباره‌ی خاندان تارگرین. دورانی از پادشاهی این خاندان که ظاهراً باید آن را نقطه‌ی عطفی درنظر گرفت. چون وضعیتی که در آن سپری می‌کنند به شدت حساس است و هر تصمیم می‌تواند سرنوشت پادشاهی را به خطر بیندازد یا پایه‌های آن را محکم‌تر کند. در دو قسمت ابتدایی این سریال می‌بینیم که پادشاه در انتظار به دنیا آمدن فرزند پسر لحظه‌شماری می‌کند تا از جانشینی خیالش راحت شود. اما شرایط وضع حمل ملکه اِما به شکلی پیش می‌رود که هر دو – مادر و فرزند – می‌میرند؛ شوکی بزرگ به دربار پادشاهی تارگرین‌ها. پادشاه یک دختر دارد – رینیرا – که طبق سنت امکان جانشینی برای او فراهم نیست. همان‌طور که دخترعموی پادشاه – رینیس – نیز نمی‌توانند روی تخت آهنین بنشیند. زنی که به طعنه همیشه با این جمله مواجه است: ملکه‌ای که هرگز ملکه نشد.

در سوی دیگر ماجرا برادر پادشاه یعنی دیمون قرار دارد که ادعای پادشاهی می‌کند. اما نه خود ویسریس (پادشاه) نه شورای دربار به انتخاب او راضی نیستند. دیمونِ شرور با سرپیچی و خودسری مقابل پادشاه و شورا قرار می‌گیرد. تا جایی که ویسیریس مجبور می‌شود از کاخ اخراجش کند؛ اولین قدم دشمن‌سازی. در انتهای قسمت اول ویسیریس و شورا به رهبری لرد اوتو که مشاور اول پادشاه هم به حساب می‌آید، تصمیم سخت و خلاف عرفی می‌گیرند: رینیرا جانشین پادشاه اعلام می‌شود.

سریال House Of The Dragon

وقتی به قسمت دوم می‌رسیم با اتفاق‌های متعددی مواجه می‌شویم: دزدیدن تخم یکی از اژدهایان به دست دیمون و قد علم کردن مقابل ویسیریس، پیشنهاد لرد کورلیس و رینیس به ویسیریس برای ازدواج با دخترشان، اعلام پادشاه برای ازدواج با آلیسنت های‌تاور، دختر لرد اوتو و در نهایت هم‌پیمان شدن لرد کورلیس و دیمون برای مقابله با پادشاه و هم‌پیمانانش.

رد قربانی کردن را می‌توان در فرهنگ دینی و آیین‌های باستانی فرهنگ‌های مختلف پیگیری کرد. از یونان و مصر باستان تا اسلام، یهودیت و مسیحیت. هرکدام به نحوی برای نزدیک شدن به آن نیروی برتر، عمل قربانی کردن را به جا می‌آورند. قربانی قرار است رابطه‌ی انسان با نظام مقدس را برقرار، حفظ یا احیا کند. هدیه‌ای است تا ریشه‌ی خصومت را از بین ببرد و پیوندهای جدیدی شکل دهد. روح قربانی‌دهنده را تزکیه کند و رحمت خدایان را شامل شود. ارزشمندترین دارایی قربانی دهنده از مالکیت او خارج می‌شود تا اخلاص عملش را نمایش دهد. حتی در برخی از آیین‌ها و مذاهب، گوشت قربانی خورده می‌شود تا روح آن کسی که برایش قربانی ترتیب داده‌اند درون خودشان دمیده شود. قربانی در واژه‌ی عربی «قرب» ریشه دارد؛ به معنای نزدیکی. همین‌طور ریشه Sacrifice در انگلیسی را می‌توان در واژه‌ی لاتین Sacrificium جست‌وجو کرد. واژه‌ای متشکل از دو جزء sacer به معنای جدا و متمایز کردن و facere به معنی انجام دادن. به عبارت بهتر، ترکیب این دو جزء به این معناست: جدا کردن و پیشکش شیئی ارزشمند به منظور به دست آوردن خواسته‌ای مهم‌.

سریال House Of The Dragon

هسته‌ی مرکزی روایت خاندان اژدها را می‌توان از تیتراژ این سریال بیرون کشید. جایی که خون جاری می‌شود و به نشانه‌هایی از هفت اقلیم می‌رسد. شکوه و قدرت و پادشاهی در این سرزمین بدون جنگ و ریختن خون امکان‌پذیر نیست. اگر رینیرا با مذاکره تخم اژدها را از دیمون پس می‌گیرد به این دلیل نیست که با سریالی بدون خشونت طرفیم. وقتی استاد دربار به ویسیریس می‌گوید ملکه اِما امکان به دنیا آوردن بچه را ندارد و مجبورند شکم مادر را پاره کنند تا بچه سالم به دنیا بیاید، ویسیریس در کمال خودخواهی، برای حفظ پادشاهی، بدون اینکه اِما را در جریان بگذارد، پیشنهاد استاد را می‌پذیرد. ملکه اولین قربانی به پیشگاه سلطنت است. نیرو و قدرتی نامرئی که پادشاه را هم به زانو درمی‌آورد. ما ملکه را در انتهای آن صحنه همچون حیوانی مُرده در پیشگاه خداوند غرق در خون می‌بینیم. ویسیریس شک ابراهیمی به دلش راه نمی‌دهد. همان‌طور که دیگران بدون هیچ تردیدی، به نوبت قربانیان‌شان را به پیشگاه پادشاه می‌آورند. لرد کورلیس و همسرش رینیس، قصد دارند دختربچه‌شان با پادشاه ویسیریس ازدواج کند تا پیوند والریان‌ها و تارگرین‌ها مستحکم‌تر شود. اینکه رینیس به دلیل زن بودن از تخت آهنین محروم است می‌تواند دلیل محکمی برای این تصمیم باشد. شاید بتوان آن را راهی برای به دست آوردن قدرت دانست.

سریال House Of The Dragon

از آن طرف لرد اوتو، بعد از مرگ ملکه، دختر جوانش را هر روز به اتاق پادشاه می‌فرستد تا دختر با شرم و اضطراب، با زبان بدن و بدون هیچ حرفی علاقه‌ش به ازدواج با او را نشان دهد. حتی وقتی لرد اوتو تصمیم می‌گیرد به جای پادشاه به مقابله با دیمون برود، رفتارش به نوعی همان رنگ و بوی قربانی کردن را دارد؛ قربانی خود با در معرض خطر مرگ قرار گرفتن. نیروی مذهبی در اینجا در قامت پادشاه و فراتر از آن هیأت نامرئی قدرت به تصویر درآمده است. قدرتی که داشتن آن به عبور از هرچیز و هرکس می‌ارزد. دختر، همسر، خانواده و سنت. نقطه‌ی اشتراک تمام این‌ها جنسیت قربانی‌هاست. تا اینجای کار همگی زن هستند. نکته‌ای که نقش رینیرا نیز آن را پررنگ‌تر می‌کند. دختری که برای اولین بار طعم جانشینی را می‌چشد. هرچند متزلزل و هر آن نزدیک به فروپاشی. اما او فعلاً وارث تخت آهنین است. ازدواج پدرش می‌تواند تهدیدی بزرگ برای او باشد. اگر آلیسنت – دوست نزدیک رینیرا – بتواند پسری به دنیا بیاورد.

اگر بازی تاج و تخت را دیده باشید، ممکن است خاندان اژدها شما را به آن اندازه راضی نکند. پیچیدگی شخصیت‌‌ها و روایت، ضربه‌ی نهایی هر قسمت و لحظات پر آشوب و ملتهب این سریال به اندازه‌ی بازی تاج و تخت نیستند. هرچند ممکن است کمی برای این نتیجه‌گیری زود باشد. ولی با مقایسه‌ی دو قسمت ابتدایی این دو سریال، خاندان اژدها با اختلاف کم‌رمق‌تر است. می‌توان حدس و گمان‌هایی در مورد ادامه‌ی سریال زد که نشانه‌هایی از آن‌ها در دو قسمت ابتدایی به وضوح قرار دارند. ویسیریس با تصمیم‌های اشتباهش سه دشمن اصلی را مقابل خود علم کرده است: دیمون، لرد کورلیس و مهم‌تر و دور از انتظارتر از آن‌ها وینیرا. سه نیرویی که برای تصاحب تخت آهنین رقابت اصلی را شکل می‌دهند. چه کسی پیروز است؟ جواب تا اینجای کار رینیرا است. صاحب اژدها، نیای دنریس تارگرینِ بازی تاج و تخت و کسی که نشان داده در عین جوانی هوش بالایی در حل مسائل دربار دارد. در قسمت‌های آینده احتمالاً تقابل‌ رینیرا و آلیسنت و رینیرا و دیمون خطوط روایی سریال را سر و شکل می‌دهند. مخلوطی از جنگ‌های خونین، حسادت زنانه، بازی‌های استراتژیک و تشنگی بیشتر برای قدرت.

نقد قسمت سوم سریال خاندان اژدها (House Of The Dragon)

قسمت سوم «خاندان اژدها» (House of the Dragon) با مراسم باشکوه تولد دو سالگی ایگان، فرزند پسر پادشاه و آلیسنت آغاز می‌شود. این در حالی است که همسر جوان ویسیریس فرزند دیگری در شکم دارد. جنگ خونینی در استپ‌استونز در جریان است که یک طرف آن دیمون و لرد کورلیس قرار دارند و طرف دیگر کرب‌فیدر. آن‌ دو در آستانه‌ی شکست سنگینی هستند که با رسیدن خبر آن به ویسیریس پادشاه به توصیه‌ی همسرش، آلیسنت نیروهای کمکی را برای برادرش می‌فرستد. دیمون با شنیدن این خبر، نقشه‌ی خطرناکی را عملی می‌کند و در نهایت لشگر کرب‌فیدر را شکست می‌دهد. در مراسم تولد، همگی به‌ نحوی برای رینیرا و ویسیریس خوش رقصی می‌کنند تا از طریق ازدواج با دختر پادشاه، عضو جدیدی از خاندان سلطنتی شوند. تمام لردها و شاهزادگان در کمین‌اند. در کمین شکاری که به این راحتی‌ها دم به تله‌ نمی‌دهد.

نقد قسمت سوم سریال خاندان اژدها

تقابل مرکزی قسمت سوم را باید بین رینیرا و ویسیریس درنظر بگیریم. جایی که پدر اصرار به ازدواج دخترش دارد. ولی رینیرا این عمل ویسیریس را نوعی توهین تلقی می‌کند. ازدواجی که بیشتر از هر چیز، ابزاری برای محکم‌تر شدن پیوندهای رأس قدرت است. شیوه‌ای که بتوان مجراهای تازه‌ای از ثروت به دربار سرازیر کرد و نیروهای نظامی بیشتری در اختیار داشت. اما رینیرا یا به نوعی دیگر، ایده‌ی مرکزی سریال، قصد قدم زدن در حیات خلوت کلیشه‌ها را ندارد. از این منظر، ساده‌نگرانه یا بعضاً پیچیده، قصد دارد کلیشه‌های جنسیتی و نژادی را بشکند. عملی که در سال ۲۰۲۱ ممکن است آنقدر چشمگیر نباشد. ویسیریس مدام به رینیرا تأکید می‌کند که با به دنیا آمدن فرزند پسرش قصد متزلزل کردن جایگاه او یا بازپس‌گیری آن را ندارد. وعده‌ی سرخرمن؟ احتمالاً بله. شاید توضیحش کمی سخت باشد، ولی می‌توان از نوع برخورد ویسیریس با دخترش متوجه نوعی ترس شد. ترس از شخصیت عمل‌گرا، خشن، تصمیم‌گیرنده، عقلانی و متفکر رینیرا. دختری که کمتر درگیر احساسات می‌شود و سخت می‌توان لبخندی روی صورتش دید. کوتاه و مختصر: به سردی یخ. این ترس در انتخاب کلمات ویسیریس، برخورد محافظه‌کارانه و مخفی‌کاری‌های او مشهود است.

نقد قسمت سوم سریال خاندان اژدها

تمامی بخش‌های سومین قسمت از خاندان اژدها حول دو صحنه‌ی کوتاه و کلیدی می‌گردد. پیش از این باید گذر کوتاهی به مسأله‌ی شکار داشته باشیم. عملی که به شکل بدوی مختص مردان بوده است. شکار با تفنگ، تیروکمان، دام‌ یا نیزه. مثل همان نیزه‌ای که شاهزاده‌ی لنیستر به ویسیریس هدیه داد و بعد از آن درخواست ازدواج از رینیرا را داشت. شکاری فعلاً ناموفق. شکار باید در سکوت اتفاق بیفتد. شکارچی صبور است چون باید زمان زیادی را باید انتظار بکشد. عملی دور از خانه و خطرناک که در نهایت شبیه به پیروزی در جنگ، غنیمت مهمی در پی خواهد داشت. اگر از این گذاره، برداشت جنسیتی نشود، باید گفت شکار ذاتاً عملی مردانه است. هرچند در اسطوره‌های یونانی زنان آمازون هم بوده‌اند. اما با نگاهی زمینی‌تر، در جوامع بدوی، حتی در نقاطی از شهرها و کشورهای مختلف امروزی، مسئول نان‌آوری، مردان به حساب می‌آیند. البته با تغییر شکل آن در راستای دگرگونی ساختار زیست جوامع.

آن دو صحنه کلیدی از این قرارند: ملازمان ویسیریس رد گوزن سفید را در جنگل پادشاه زده‌اند. نماد پادشاهی و حیوانی اسطوره‌ای. ویسیریس به شکارگاه می‌رسد تا این طعمه‌ی دست‌نیافتنی را شکار کند. سربازان پادشاه، گوزن بزرگی را از چهار طرف با طناب بسته‌اند. اما از آن موجود سفید اسطوره‌ای خبری نیست. منتظرند ویسیریس با نیزه گوزن را از پا دربیاورد. پادشاه، با قدم‌های سست و دست‌های لرزان و بدون اعتماد به نفس لازم سمت گوزن می‌رود. سرباز گوشزد می‌کند که نیزه را دقیقاً در کدام ناحیه فرو کند. با این حال پادشاه که انگار تا به حال شکاری انجام نداده، ضربه‌ی اول را اشتباه می‌زند و در ضربه‌ی دوم به سختی می‌تواند گوزن را بکشد. این صحنه را کنار لحظه‌ای قرار دهید که رینیرا بعد از حمله‌ی گراز، چندین و چندبار خنجرش را در گردن حیوان فرو می‌کند و تمام صورتش از خون گراز قرمز می‌شود. در بازگشت او با لاشه‌ی گراز به مقر پادشاهی نوعی نخوت و غرور به چشم می‌خورد. نگاه‌های متعجب و تحسین‌آمیز مردانی که هرکدام آرزو دارند زنی همچون او داشته باشند. یک ویژگی جذاب برای جذب مذکرِ شکارگرِ در پی قدرت. حالا آن ترس پادشاه کمی معنا پیدا می‌کند. در دنیای مردانه‌ی خاندان اژدها، شکارگر ماهرتر، شانس بقای بیشتری دارد.

پادشاه در صحنه‌ی شکار، همچون اخته‌ای است که توان جنسی‌اش را از دست داده. بدون قدرت و شکوه معمول پادشاه موردانتظار. مردی را می‌بینیم که هر لحظه منتظر است تاج و تختش را دو دستی تقدیم دخترش کند. کلیشه‌زدایی خاندان اژدها تا این‌جای کار بیننده را میخکوب نمی‌کند. به روش معمول سال‌های اخیر هالیوود، زن را در مرکز قرار داده و تا جای ممکن سیاه‌پوستان هم وارد شده‌اند. این کلیشه‌زداییِ کلیشه‌ای زمانی پررنگ‌تر می‌شود که تنها شخصیت زن فعال سریال یعنی رینیرا مدام در مقابل دیگر زن‌ها قرار می‌گیرد. مقابل دوست صمیمی‌اش که ازدواج و بچه‌داری را انتخاب کرده یا زن‌های حاضر در مهمانی که فقط به دورهمی و کیک‌خوردن وقت می‌گذرانند. برای مخاطب امروزی که نقش فعال زن را پذیرفته و ضدیتی با نقش سیاسی و اجتماعی او ندارد، کلیشه‌زدایی خاندان اژدها نقطه‌ی قوتی نخواهد بود. با این حال طنابی است که خاندان اژدها به آن چنگ می‌زند تا روایت را پیش ببرد.


منبع : فارس کیدذ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.